زیر چتر آبی - Under the blue umbrella

زیر چتر آبی - Under the blue umbrella

فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی و سیاسی ... ما زنده به آنیم که آرام نگیریم *** موجیم که آسودگی ما عدم ماست
زیر چتر آبی - Under the blue umbrella

زیر چتر آبی - Under the blue umbrella

فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی و سیاسی ... ما زنده به آنیم که آرام نگیریم *** موجیم که آسودگی ما عدم ماست

تجزیه طلبی استانی یا کشوری؟!!!

تجزیه طلبی استانی یا کشوری؟!!!

موضوع تجزیه طلبی، سالها است که مردم ما را به خود مشغول ساخته و طی سه دهه گذشته بارها صدای تجزیه طلبی از گوشه و کنار مملکت شنیده شده است.

در ابتدا، بحث تجزیه طلبی از تقاضا برای تبدیل یک روستا به شهر و پس از آن تبدیل وضعیت شهرها به شهرستان  آغاز گردید و رفته رفته دامنه این مباحث به موضوع تاسیس استانهای جدید کشیده شد.

اکنون با گذشت 32 سال از پیروزی انقلاب اسلامی شهر ها،شهرستانها و استانهای تازه تاسیسی را می بینیم که فاقد استانداردهای لازم بوده  و همه این مناطق با مشکلات کوچک و بزرگ بی شماری روبرو هستند که در نتیجه اصرار بی مورد مردم و یا مسئولان آنها برای تجزیه طلبی وجود داشته است.

کسانی که گمان داشتند با تجزیه طلبی و اجرای خواسته هایشان می توانند مشکلات مناطق خود را حل کنند اما در عمل دیدند که راه حل مسائل و مشکلات موجودشان تاسیس شهر،شهرستان و استان نبود بلکه تهیه و تدوین برنامه های کارآمد و انتخاب افراد لایق برای بدست گیری امورات اجرایی و استفاده بهینه از همه ظرفیت ها، می توانست مشکلات را یکی پس از دیگری حل نماید.

اکنون که در حال نوشتن این مطالب هستم به خوبی آگاهم، بسیاری از افرادی که در سالهای گذشته بدنبال تجزیه طلبی بوده اند و در این راه یا موفق شده اند و یا هنوز به توفیقی دست نیافته اند، از نگارنده این سطور دلخور شده و یا بر می آشوبند ولی همانگونه که دوستان نزدیکم شناخت کافی از من دارند اینجانب در بیان مواردی که احساس می کنم باید گفته شود هیچگاه کوچکترین تردیدی به خود راه نخواهم داد و برای انجام کارهایم تنها شرایط واقعی میهن را در نظر می گیرم نه انتظارات مخاطبان را.

افرادی که به کشورهای توسعه یافته مسافرت داشته اند شاهد این واقعیت بوده و هستند که در آنجا روستاهایی وجود دارد که اوضاع فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی مردم بهتر از شهرهای ما است و شهر هایی وجود دارند که قابل مقایسه با شهرهای ما از جنبه های مذکور نمی باشند و همچنین شهرستانهایی که نظام مدیریتی و بهره برداری آنها بسیار قوی تر از حتی استانهای ما هستند و من همیشه این جمله معروف خود را در این باره تکرار می کنم که:

آنها هیچ ندارند اما همه چیز دارند ولی ما همه چیز داریم اما هیچ نداریم و نتیجه این مختصر گفته یعنی نداشتن برنامه و مدیریت کارآمد.

آیا نمی توان روستاهای کشور را آباد ساخت بدون آنکه تبدیل به شهر شوند؟ و آیا نمی توان شهرهای این مرز و بوم را قبل از تاسیس شهرستان، توسعه یافته دید؟ و آیا افراد مناطقی که اصرار مکرر دارند تا استان جدید در آنجا تاسیس شود نمی توانند از راه دیگری دیار خود را به وضعیت مطلوب تغییر دهند؟

آیا تاکنون دیده اید یکی از نمایندگان مردم منطقه شما در مجلس شورای اسلامی، با سازماندهی همه نیروهای متخصص و کارآمد حوزه انتخابیه خود، بدنبال حل مشکلات منطقه برود؟

آیا نمایندگان مردم در مجلس به گونه ای مطلوب و آنگونه که باید از ظرفیت شوراهای اسلامی شهر و روستای منطقه خود برای توانبخشی فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی مردمی که با امید و آرزوهای فراوان به نمایندگانشان رای داده اند، بهره برداری کرده اند؟

آیا این نمایندگان همانگونه که در مرحله کسب آرای مردم برای خود به مناطق مختلف  سر می زدند و از آنها استمداد می طلبیدند، پس از پیروزی در انتخابات نیز آمدند تا به طور جدی مشکلات اقشار مختلف مردم را از نزدیک شناسایی کنند و سپس با استفاده از ظرفیت های موجود در خود مردم و منطقه زندگی شان موانع و مشکلات را از سر راه مردم بردارند؟

آیا نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی تلاش کردند تا بدور از حب و بغض های بی مورد و زائد و بدور از باند بازی، با نظر مردم و بر اساس شایسته سالاری، افراد لایق در مسئولیت های مختلف گمارده شوند و بر این اساس منشا تحولات بزرگ در مناطق خود گردند؟

آیا نمایندگان مردم در شوراهای اسلامی شهرها و روستاها و مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری تاکنون توانسته اند با ایجاد وحدت بین خود و البته بر اساس منافع واقعی مردم و مملکت، مسئولان اجرایی کشور را موظف به خدمت رسانی به مردم کنند؟

و آیا نمایندگان مردم هیچگاه بطور جدی مانع فرصت سوزی مسئولان اجرایی کشور شده اند؟

در امتداد پرسشهای فوق می توان موارد متعدد دیگری را ذکر کرد که متاسفانه بیان همه آنها از حوصله این بحث خارج است.

اگر پاسخ پرسشهای بالا مثبت است، من از همه افرادی که مخاطب این نوشتار هستند پوزش می طلبم ولی اگر پاسخ منفی است که باید بدانیم  راه حل مشکلات کشور تاسیس شهر،شهرستان و استانهای جدید نیست بلکه تنها راه برای رفع بحرانهای فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی موجود، برنامه ریزی صحیح و آنگاه اجرای درست برنامه ها است.

شهرهایی که بدون برنامه ریزی شهری درست، نداشتن معماری و شهرسازی مطابق با استاندارد های تعریف شده و عدم رعایت حقوق شهری تاسیس شده و می شوند هیچ فرصتی را نمی سازند و تنها بر چالشهای موجود خواهند افزود.

در این راستا، تاسیس استانهای جدید نیز، جز آنکه عده ای به مسئولیت های جدید گمارده شوند و از مزایای ویژه بهره مند گردند مشکلی را حل نخواهد کرد.

مردم باید آگاه تر از امروز باشند و البته آگاهی بالقوه منظور نظر ما نیست بلکه همه مردم مناطق مختلف کشور باید آگاهی بالفعل خود را تقویت نمایند و از مسئولان خود آگاهانه بخواهند تا اداره امور بر اساس آرمانهای اولیه انقلاب که همانا مدیریت بر اساس خواسته ها و منافع مردم و مملکت است، صورت گیرد.

اگر تجزیه طلبان بطور جدی در مقابل پرسشهای اساسی مطروحه توسط مردم که برخی از آنها در اینجا مطرح شد قرار گیرند و قادر به پاسخگویی باشند نتیجه این مباحث چیز دیگری خواهد بود ولی اگر در مقابل پرسشهای موجود قادر به پاسخگویی نباشند می بایست بجای صرف انرژی فراوان برای تاسیس استان جدید، راه حل های دیگر را بکار بندند.

در این زمینه مباحث امنیتی قابل توجهی نیز وجود دارد که نمی توان به راحتی از آنها گذشت.

سیر تجزیه طلبی از تبدیل روستاها به شهر، شهرها به شهرستان و در امتداد آن تاسیس استانهای جدید، خطر تجزیه طلبی کشور را بدنبال خواهد داشت و همانگونه که ما بواقع دیدیم از ابتدای انقلاب تاکنون برخی از عناصر داخلی مناطق مرزی  با حمایت بدخواهان میهن، سخن از تجزیه طلبی به میان می آورند.

تجزیه طلبی هایی که از ابتدای پیروزی انقلاب یکی پس از دیگری پاسخ مثبت اجرایی دریافت کرده اند را باید به حساب نبود دور اندیشی از سوی برخی مردم و مسئولان دانست چرا که یکی از نتایج این تجزیه طلبی ها، مهاجرت بی رویه از روستاها به شهرها، از شهرها به کلان شهرها و در نتیجه از کلان شهرها به خارج از کشور بوده است.

رشد و توسعه همزمان و یکسان فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی می تواند مردم را نسبت به زندگی امیدوار ساخته و هرگونه مهاجرت را به قصد بهبود وضعیت زندگی، بی معنی جلوه  دهد  و در مقابل، نبود وضعیت های مطلوب باعث تقویت انگیزه برای مهاجرت به مناطق بهره مند از توسعه گردد.

کسانی که موافق تاسیس استان جدید هستند باید به این پرسش پاسخ دهند که آیا شما منکر این مسئله هستید که علت بی توجهی مسئولان کشوری و استانی نسبت به مناطقشان، تنها قصور مسئولان مورد اشاره نبوده بلکه طبقات مختلف مردم منطقه بویژه خواص فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی و سیاسی و همچنین مسئولان مناطق تجزیه طلب نیز بیش از دیگران مقصر هستند؟

و از طرفی اگر استان جدید تاسیس شود و بار دیگر برخی از مناطق استان تازه تاسیس یافته به این نتیجه برسند که  از سوی مرکز استان مورد بی مهری و بی توجهی قرار می گیرند چاره کار چه خواهد یود؟

آیا چاره ای که برای آن زمان در نظر دارید اکنون راه گشا نیست و نمی توان بدون آنکه استانی جدید تاسیس شود راه حل های دیگری را برای مشکلات و موانع توسعه برخی مناطق استان پیش رو داشت؟

به عنوان مثال اکنون که بحث تاسیس استان جدید در غرب مازندران با مرکزیت تنکابن در جریان است و اگر این استان تاسیس شود و پس از چندی مردم رامسر به این نتیجه برسند که مرکز استان همچون گذشته، توجهی به منافع رامسر و رامسری ها ندارد، در این وضعیت چه پیشنهادی را به مناطق محروم خواهید کرد؟

به نظر می رسد این فرض، خیلی هم دور از ذهن نیست و دلیل این موضوع را خود رامسری ها بهتر می دانند.

البته استقرار فرمانداری کل در شهرستان تنکابن و کیفیت عملکرد آن، می تواند ملاک عمل خوبی برای رد یا تایید این فرضیه باشد.

جای بسی تاسف است که تاکنون هیچ جریان رسمی، اراده به خرج نداده است که در باره اختلافات محسوس و نامحسوس بین برخی از شهرهای کشور  بررسی هایی را انجام دهد و این مسئله را که چرا مابین مردم برخی از شهرهای همجوار، اختلافات مرموزی حاکم است موشکافی نماید؟

 شاید بتوان از این راه مانع جریان مخرب تجزیه طلبی ها شد و کشور را از خطر تجزیه نجات داد.

آنچه ما اکنون شاهد آن هستیم، موافقت برخی و مخالفت برخی دیگر از مردم در باره تاسیس استان جدید است و اگر بخواهیم مصداقی تر وارد موضوع مورد بحث شویم باید چنین بیان کنیم که مردم غرب مازندران و شرق گیلان در مقابل دوراهی تاسیس یا عدم تاسیس استان جدید قرار گرفته اند و هر از گاهی نظرات آنها را در رسانه ها و محافل غیر رسمی دریافت می کنیم که بیانگر همین موافقتها و مخالفتها می باشد.

 به نظر نگارنده برگزاری همایشهای یکسویه به قصد تاسیس استان جدید همچون جاده یکطرفه ای است که کمتر کسی توان ورود به آن جاده از جهت مخالف را خواهد داشت و برای رفع این مشکل باید محافلی را برگزار کنیم که هم موافقان و هم مخالفان در آنجا، فرصت بیان نظرات را داشته باشند و با اطلاع رسانی درست به مردم، راه را برای تصمیم گیری هر چه صحیح تر برای آنان هموارتر سازیم.

 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
محمدرضا بهرامی شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 http://puzkhand.blogsky.com

سلام
برای اتحاد وبلاگ نویسان رامسری چه نظری دارید؟
به روزم

محمد رضا بهرامی یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:37 http://puzkhand.blogsky.com

سلام
پیشنهاد جالبی بود
اما در مورد مطلبتون
من معتقدم از انجاییکه مدیریت مرکز نشینان و شرق نشینان از عدم تدبیر برخوردار است و مصداق ان جدایی گرگان از استان مازندران و تفرقه های درون استانی نظیر ادعای املی ها برای تغییر مرکز استان از ساری به امل و از سوی دیگر توهین اشکار به قومیت و نژاد مردم غرب استان و بی توجهی به خواسته ها و تقاضاهای مردم غرب استان نظیر گماردن مسئولین بومی در ادارت کلیدی و داشتن تریبونی در سیمای مازندارن باید تمیزی بین شرق و غرب استان قائل شویم حتی به قیمت تشکیل استان جدید و تیکه شدن استان مازندارن//مسلما اگر این خواسته ها براورده می شد که سالها محقق نشده و اکنون نیز چون صدای ساز جدایی تا مرکز استان رسیده و برای ماس مالی کارهایی برای رضایت مردم انجام می دهند هرکز شاهد ادعای جدایی نمی شدیم چه این ادعا سابقه ی دیرین دارد و مردم ان را به صورت مستمر دنبال نکردن و به شرقی ها فرصت دادند تا جبران مافات کنند اما اکنون دیگر دیگر است هر چند که هر موقع ماهی رو از اب بگیری تازه است
یا حق

علی جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 13:12

من به عنوان یک تنکابنی باید بگویم که با دیدن این یادداشت حالم بهم خورد! ما تنکابنی ها و رامسری ها گیلک هستیم و هیچ سنخیّتی بین ما و آنها نیست. زنده باد گیلان

سلام علی آقای
قبل از هر چیز از اینکه با نوشته هایم حال شما را بهم زدم پوزش می خواهم و اما بعد: اگر بخواهید روی تفاوت ها بحث کنید ما رامسری ها هم با شما تفاوت هایی داریم که حتما می دانید چیست.
زمانی جامعه بشری به آرامش خواهد رسید که بر مشترکات و شباهت ها توجه داشته باشیم نه تفاوت ها.
با سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد